تاریخ شهرنشینی و شهرسازی
از صفویه تا اواخر حكومت قاجاریه
نظام حكومتی و نقش گروههای عشیرهای
"صفویان نیز مثل سلجوقیان با حمایت عشیرهای بر روی كار آمدند ولی طولی نكشید كه غرور عشیرهای و جسارت قبایل تهدیدی برای وجود دولت بشمار رفت شاه طهماسب با این ترتیب دست به انحلال نیروهای عشیرهای، كه تا آن زمان ستون فقرات و ركن اساسی سیستم و نظام حكومت صفویه بود، زد" (جامعه اسلامی در ایران)
" تحت رهبری قاجاریه كه خود اساساً از رهبران عشایر بودند كوششهایی توسط دولت برای كنترل عشایر یا انتساب رهبران آنها به مشاغل دولتی اعمال گردید. ایلخانان و ایل بیگیها به رهبری قبایل وسیعتر منصوب شدند. آنان مالیات حكومت را جمع میكردند و واحدهای نظامی را تشكیل میدادند و اساساً مسئول همه مسائل عشیرهای بودند. این كارگذاران غالباً و نه همیشه سركرده عشایر بودند و تمایلی وجود داشت كه مقام آنان موروثی شود. وقتی دولتی قوی و نیرومند بود این امكان وجود داشت كه قدرت رهبران عشایر تقلیل داده شود و تنها گاهگاه لقب ایلخانی را برای آنان محفوظ بدارند. " (جامعه اسلامی در ایران)
"ظاهرا شباهتهایی میان جامعه عصر صفوی با جوامع قبلی وجود داشت اما در واقع بر روی هم مفهوم جامعه مبتنی بر حكومت مطلقه فردی و استبدادی بود ... گفتیم كه نظام الملك از پیش قرینه بدست داده بود كه سلطان مالك مطلق همه زمینهاست. حال باید دانست كه در دوره صفویه این نظر قاطعیت بیشتر حاصل كرد اگرچه جنبه عملی آن به مقتضای اوضاع و احوال تعدیل یافت. " (مالك و زارع)
"شاه عباس دوم (1052 ـ 77/1642 ـ 67) سیاست پدر خود شاه صفی را ادامه داد و هر جای كشور كه خطر جنگ نبود مانند قزوین و گیلان و مازندران و یزد و كرمان و خراسان و آذربایجان حكومتهای محلی را برانداخت از آن پس هنگامیكه خطر جنگ ظاهر میشد دوباره برای هر ولایت حاكمی تعیین میكردند. " (مالك و زارع)
"چنین مینماید كه نادرشاه بطوركلی "امرای" خود را از تحصیل ملك و مال منع میكرده است. فرمانی از نادرشاه بعنوان سهراب بیگ وزیر هرات صادر شده است. كه در آن نادر پس از اشاره به اینكه سهراب بیك برای خود در قلعه هرات بناهائی ساخته است میگوید كه او یعنی خود نادرشاه پیوسته "خانه بدوش" است و سهراب بیك حق ندارد كه در آنجا زمینی را مالك شود. " (مالك و زارع)
نادرشاه اهمیت بیشتری برای ایجاد یك حكومت متمركز در ایران قایل بود لذا سعی وافر داشت بوسیله اسكان دادن عشایر و برقرار نمودن پادگانهای نظامی، نوعی ثبات سیاسی را پایهگذاری كند.
"شاید بتوان به صحت مدعی شد كه قرن دوازدهم هجری در ایران از حیث تحول سریع وقایع و هرج و مرج و اغتشاش و جنگ و خونریزی زیاد با قرون اولیه قرون وسطی در اروپا تطبیق میكند و هر دو دوره یك منظره و تابلوی واحد را مجسم میكنند. قرن دوازدهم هجری در ایران قرن اغتشاش و هرج و مرج و قرن كشتار و مرگ و حكومت قبایل و زوال عنصر شهرنشین و تفوق كامل صحرا بر شهر است. طغیان قبایل و هجوم آنها برای قبضه كردن حكومت و اختناق عنصر شهرنشین از اواسط قرن دوازدهم، یعنی مقارن قتل نادر آغاز شد و مانند موجی عظیم سراسر ایران را فراگفت و وقتی حكومت از دست شهرنشینها خارج شد و بدست قبایل چادرنشین افتاد، جنگهای خونین و كشتارهای عظیم و دستهجمعی و قتل و غارت و نا امنی سالها گریبانگیر این كشور شد و صحنههای دلخراش در تاریخ آن باقی گذارد كه شاید در تاریخ كمتر كشوری نظیر آن مشاهده شده باشد"
(تاریخ زندیه)
سازمان گروههای عشیرهای
"رئیس عشیره یعنی خان و رئیس قبیله یعنی ایلخان هر دو به رضایت مردم و یا طبق اصول وراثت انتخاب میشدند. بنا به قاعده كلی و سنن موجود پسر ارشد حق داشت جانشین پدر متوفی خود گردد. لیكن پادشاه میتوانست خلاف آن دستور دهد و مثلا عمو را بجای برادرزاده، و برادرزاده را بجای عمو و یا پسر كوچكتر را بجای اولاد ارشد جانشین خان و یا ایلخان متوفی كند. " (تاریخ زندیه)
"شاه غالبا از رؤسای قبایل مقتدر كه احتمال گردنكشی آنان میرفت تقاضای گروگان میكرد و این گروگان را در دربار نگاه میداشت و در شرایط اطاعت كامل و عبودیت مطلق نسبت به خود بزرگ میكرد. معمولا پسر بزرگ ایلخان بهترین و مؤثرترین گروگان بود كه اطاعت كامل پدر خود را در دربار تأمین میكرد. " (تاریخ زندیه)
سرجام ملكم در مورد رسوم قبایل و عشایر چنین میگوید:
"قبایل بیابانگرد را رسوم مختلف است. امرای قبایل در ایام آرامی مملكت غالباً در پایتخت یا شهرهای حاكم نشین میمانند و گاهگاهی سری به قبیله میزنند و در ایام غیبت آنان بند و بست امور قبیله موقوف و محول برای، دستورالعمل ریش سفیدان عشیرهها است. "(تاریخ زندیه)
این قبایل با اینكه چادرنشین و دائماً در حركت بودند، با شهرها و دهات ارتباط نزدیك داشتند و اسب و گاو گوسفند و سایر چهارپایان خود را به مردمان شهری میفروختند و در مقابل غلات و حبوبات و پارچههای پشمی و سایر محصولات شهری خریداری میكردند. " (تاریخ زندیه)
"مردم ایلات ایران به خلاف مردم شهر چندان پایبند امور مذهبی نبودند و عامل مذهب كه یكی از عوامل موثر و مهم اجتماع شهرنشین ایران بود در بین عشایر و ایلات اهمیت خود را از دست داده بود، چه مردم ایلات در این مورد نیز مانند سایر مسائل زندگی روزانه امور را به سادگی تلقی میكردند. " (تاریخ زندیه)
تنزل مقام شهرنشینان
"عناصر شهرنشین در قرن دوازدهم هجری سهمی در اداره امور كشور نداشتند و از زمان سقوط خاندان صفوی حكومت ایران از دست آنها خارج شده و به دست قبایل افتاده بود كه تا اواسط قرن سیزدهم یكی پس از دیگری بر این كشور حكومت كردند. مردم شهر كه غالبا به امر داد و ستد و كسب و تجارت میپرداختند بقدری معدود و در عین حال آرام و صلح طلب بودند كه در قرن دوازدهم هجری یعنی قرن حكومت قبایل و قرنی كه جنگ و قتل و غارت و چپاول مایه مباهات و سرافرازی بود، صفت شهری یا "میرزا" مانند یك اصطلاح خفتآور استعمال میشد. " (تاریخ زندیه)
تسخیر قلاع و برچیدن حكومتهای فئودالی پراكنده
"در ایران بعد از اسلام تا عصر صفویه نیز ما شاهد مركزیت قلاع و استحكامات ملوك الطوایف و عجز حكومتهای مركزی در برابر طغیانهای حكومتهای محلی هستیم كه در پناه برج و باروها مخصوصاً در نواحی صعبالعبور به حالت خود مختار به حیاط خود ادامه میدادند. بدرستی نمیتوان دانست كه از چه تاریخ اصلحه آتشین در سپاه ایران بكار افتاده است، ... با این همه كاربرد اصلی سلاح گرم به مفهوم نظامی آ“ از عهد شاه عباس اول به توسط برادران شرلی آغاز میشود و از همین زمان است كه از ارزش و اهمیت قلاع و استحكامات بر اثر رشد تولید و بازرگانی داخلی و خارجی و افزایش جمعیت شهرها و تخریب قلعهها و مراكز خانخانی كاسته میشود. " (قلعههای اصطخر و قهقهه ـ هنر و مردم 142)
"شاه عباس در سالهای اول سلطنت خود بیشتر كوشش خود را صرف از میان برداشتن قدرت دفاعی ملوك الطوایف از دوران قلاع صعبالوصول كرده است و بغیر از فتح قلعه اصطخر قلعه كرمان و قلاع مازندران و ابیورد و نساء و مرو را ویران كرد". (قلعههای اصطخر و قهقهه ـ هنر و مردم)
"قلاع مزبور پس از آنكه به تصرف پادشاهان صفویه در آمدند، یا خراب شدند یا آنكه بصورت زندانهای سیاسی از آنها استفاده میشد " آخرین واقعه مهمی كه در قلعه قهقهه اتفاق افتاده است طغیان زندانیان قلعه قهقهه در سال 1019 در دوران سلطنت شاه عباس اول است. در این سال عدهای از عثمانیان كه در جنگهای ایران و عثمانی اثیر شده و در قلعه قهقهه محبوس بودند دست به شورش زده كوتوال قلعه مظفر بیگ قراواغلو را كشته اصلحه و تفنگ موجود در قلعه را بدست آورده، درهای قلعه را بستند و تا دو ماه در برابر سپاه شاهی مقاومت كردند اما سرانجام شاه عباس قلعه را تسخیر و محصوران را از میان برداشت. "
(قلعههای اصطخر و قهقهه ـ هنر و مردم)
خصوصیات زمینداری
از خصوصیات دیگر زمینداری كه حتی در دوره قاجاریه ادامه داشت، رشد توأم دو نظام زمینداری و چادر نشینی میباشد. در اجتماع ایران نظر به خصوصیات خاص تاریخی دو نظام چادرنشینی و زمینداری در كنار هم شروع به رشد و نمو كرده است. اصول پدر سالاری كه از حصوصیات نظام عشایری است در مقابل قوانین دین اسلام به سخن مقاومت كرد، بدین لحاظ تنها نیرو و قدرتی كه در اجتماع "فئودالی" ایران جلوهگری میتوانست بكند، همان قدرتهای عشایری بود و تصادفی نیست كه بیشتر سلسلههائی كه در ایران پس از حمله اعراب بر روی كار آمدن؛ از گروهی بودند كه ابتدا به نظام عشایری متعلق بودند نه به نظام زمینداری، زیرا هم قدرت نظامی را صاحب بودند و هم قدرت مالی را (كه از راه تصاحب زمینهای بزرگ و دارا بودن اغنام و احشام در دست داشتند) ".
(جامع شناسی روستای ایران)
"در مرحله نخستین دوره قاجاریه یعنی دورهای از جلوس آقا محمدخان تا اواسط دوره ناصرالدین شاه و بالاخره انقلاب مشروطیت ادامه دارد، وضع اقتصادی و اجتماعی ایران به صورت زیر خلاصه میشود: اقتصاد حاكم در كشور، اقتصاد روستائی و در مواردی هم شبانی بود و تولید زراعی سهم مهمی در آن داشت، بر اثر خرابی راهها، تجارت قدرتی نداشت و در شهرها تولید كالایی ضعیف بود و گروههای شهری هنوز شكل نگرفته است و از لحاظ طبقاتی كاملاً مشخص نشده بودند، شهرها محل سكونت اعیان و خوانین و مالكان بزرگ بود و اساس زندگی اجتماعی شهرها در دست ایشان بود. طبقات متوسط و بازرگانان بزرگ هنوز از لحاظ جمعیت قدرتی نداشتند و كارگری بیشتر در حالت خدمتكاری و پادوئی سیر میكرد، ارتباط و علائق اقتصادی بین شهرها اندك بود و تقریبا همه شهرهای ایران مانند دهات كم و بیش بصورت واحد بستهای اداره میشد.
در این دوره عمده مالكان از صاحبان زمینهای بزرگ كه اراضی خود را برسم دورههای قدیم از شاه بشكل تیول میگرفتند، تشكیل میشدند. تیول در دوره قاجاریه به همه افراد از زنان درباری و بستگان شاه و فرمانداران افواج نظامی گرفته تا خنیاگران كه از طبقات پائین اجتماعی بودند و روحانیون و خانهای ایلات مرزی داده میشد و ظاهراً از همین دوره است كه نوعی مالكیت ایلی در جامعه ایران دیده میشود.
(جامعه شناسی روستای ایران)
"در نظام بهرهبرداری از زمین پس از انقلاب مشروطیت روش تیول در سال 1325 قمری منسوخ میشود و جای تیول داران را مالكین بزرگ جدید (اداریها و رجال و بازرگانان) میگیرند. املاك اربابی توسعه مییابد اما خوانین ایلات و روخانیون و فرماندهان قشون و همچنان املاك خود را حفظ كردند ... در این دوره (اواخر دوره قاجاریه دیگر عامل تغییر دهنده قدرت نظامی یا جنگهای "فئودالی" و یا هجوم اقوام چادرنشین نبود كه در ساخت اجتماعی عمده مالكان ایران تغییری میداد بلكه پیدا شدن طبقه جدید بورژوا (پشهور و بازرگان) بود كه بر اثر بدست آوردن قدرت مالی زمینهای مالكان را میخرید و از لحاظ قدرت مالی و پیدا كردن حیثیت اجتماعی بدنبال آن قدرت سیاسی جای آنان را میگرفت" (جامعه شناسی روستای ایران)
سازمانهای اداری شهرها
"شهرهای بزرگتر به بخشهائی تقسیم شده بود كه هر یك رئیس خاصی داشتند كه به كدخدا موسوم بودند. كه در زمان حكومت صفویان در دو قرن شانزدهم و هفدهم كدخدا از طرف ماموری كه كلانتر خوانده میشد منصوب میشد اهالی هر بخش شخصی را كه واجد لیاقت بیشتری بود بر میگزیدند برای وی سفارشنامهای تهیه میكردند و حقوقش را مقرر میكردند. "(جامعه اسلامی در ایران ص 67)
و رینگ در سال 1802 مینویسد: "در شیراز معمولا محترمترین فرد بخش مسئولیت كدخدایی مییافت چنین مقامی یك مقام مسئول بدون مواجب بود وظیفهی چنین مقامی آن بود تا خود با حرف و مشاغل مختلفی كه در بخش موجود بود اشنا شود و از طریق ارتزاق اهالی اطلاع حاصل نماید. نقل و انتقال سپاهیان به عهده او بود و هرگونه مالیت و عوارض را كه بایستی اهالی بپردازند و از طرف فرماندار معین شده بود، گرد آورد دیگر از وظایف كدخدا آن بود كه منازعات مختلف را در بخش تابعه به نحو مطلوبی خاتمه دهد ... كدخدا در عین حال میانجی و واسطه بین دولت و مردم بود. غالبا وجود او اهمیت خاصی داشت زیرا از تحصیلات شدید حاكمین جلوگیری میكرد" (جامعه اسلامی در ایران)
کسب و کار سالم و اصولی در اینترنت
:: موضوعات مرتبط:
داســــــــــــــــــــــــــتان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7