پناهم می دهی آیا؟
دستانم را
كه به ریسمان محكم نام تو گره می زنم
احساس تلخ سقوط
در دلم محو می شود
چقدر با نام تو فاصله گرفته ام؟!
تو بگو...
می دانم...
دور شده ام...
به وسعت تمام ثانیه ها،
دقیقه ها،
ساعت ها
و روزهایی كه
غفلت كردم
دامان پرمهر تو را رها كردم...
و محو زیبایی های دنیا شدم
و گم كردم تو را...
و گم شدم...
در این بازار پر همهمه دنیا
و حالا
پس از گذشت روزهای از دست رفته
دوباره بازگشته ام
و بین من و تو به اندازه كوهی از گناه و غفلت
فاصله افتاده است
و تو خود می دانی
كه هیچ حاصلی از این فاصله نبردم
جز قلب و روحی زخمی و خسته
و كوله باری سنگین از گناه
اما حالا من برگشته ام
امیدوار به رحمت بی انتهای تو
می خواهم این فاصله ها را پر كنم
پناهم می دهی آیا؟
دستانم را این بار محكم تر به نام تو گره می زنم
و احساس تلخ سقوط در دلم محو می شود
چشمان گریانم را می بندم
و چیزی در دلم جاری می شود
چیزی شبیه صدای سبز دعا
«اَمَنْ یجیب»
دلم در دل كوه، طنین می افكند
و صدای آمین را از تمام ذرات زمین و آسمان می شنوم
انگار تمام ذرات هستی در تكاپو هستند
تا مرا به تو برسانند
و من
دوباره نام تو را صدا می زنم
دستانم را محكم تر به نام تو گره می زنم
و دستان ناامیدی را می بینم
كه از قلبم فرو می افتد
حالا چقدر با نام تو فاصله دارم
تو بگو
ای خدای مهربان من!
کسب و کار سالم و اصولی در اینترنت
:: موضوعات مرتبط:
عکس ، مطلب و ... ,
,
:: برچسبها:
پناهم می دهی آیا؟ دستانم را ام؟! تو بگو ,
ثانیه ها ,
دقیقه ها ,
ساعت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 249
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3