اقبال لاهوری:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم! جان من و جان شما
غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام
تا به دست آورده ام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم، نگاهم برتر از پروین گذشت
ریختم طرح حرم در کافرستان شما
تا سنانش تیزتر گردد، فرو پیچیدمش
شعله ای آشفته بود اندر بیابان شما
فکر رنگینم کند نذر تهیدستان شرق
پاره ی لعلی که دارم از بدخشان شما
می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکر آب و گل!
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
کسب و کار سالم و اصولی در اینترنت
:: موضوعات مرتبط:
شـــــــــــــعر ,
,
:: بازدید از این مطلب : 334
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6